طه (1)

طا، ها

مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَىٰ (2)

ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه به زحمت افتى

إِلَّا تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشَىٰ (3)

مگر پندى براى آن كس كه [از خدا] مى‌ترسد

تَنْزِيلًا مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَى (4)

نازل شده‌اى است از طرف آن كه زمين و آسمان‌هاى بلند را آفريد

الرَّحْمَٰنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَىٰ (5)

خداى رحمان، بر عرش استيلا يافت

لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَىٰ (6)

آنچه در آسمان‌ها و زمين است و آنچه ميان آن دو و آنچه زير خاك است، از آن اوست

وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى (7)

و اگر سخن به آواز گويى [يا آهسته‌]، بى‌ترديد او نهان و نهان‌تر را مى‌داند

اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ (8)

خداى يكتا جز او معبودى نيست و بهترين نام‌ها [و صفات برتر] از آن اوست

وَهَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَىٰ (9)

و آيا حكايت موسى به تو رسيده است

إِذْ رَأَىٰ نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى (10)

آن‌گاه كه آتشى ديد، پس به خانواده‌ى خود گفت: درنگ كنيد كه من آتشى ديده‌ام، شايد شعله‌اى از آن برايتان بياورم يا در [روشنايى‌] آتش راهى بيابم

فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ يَا مُوسَىٰ (11)

پس چون به آن رسيد، ندا داده شد: اى موسى

إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ ۖ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى (12)

همانا من پروردگار تو هستم. پس هر دو كفش خود را درآور كه [اينك‌] تو در وادى مقدس «طوى» هستى

وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَىٰ (13)

و من تو را برگزيده‌ام، پس بدانچه وحى مى‌شود گوش فرا دار

إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي (14)

اين منم خداوند [يكتا] كه خدايى جز من نيست، پس مرا پرستش كن و به ياد من نماز بپادار

إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَىٰ كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَىٰ (15)

قيامت حتما آمدنى است. مى‌خواهم وقت آن را پنهان دارم تا هر كسى به موجب آنچه مى‌كوشد جزا داده شود

فَلَا يَصُدَّنَّكَ عَنْهَا مَنْ لَا يُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَىٰ (16)

پس هرگز نبايد كسى كه به آن ايمان ندارد و از هواى خويش پيروى كرده، تو را از [ايمان به‌] آن باز دارد كه هلاك بشوى

وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَىٰ (17)

اى موسى! آن چيست به دست راست تو

قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَىٰ (18)

گفت: اين عصاى من است، بر آن تكيه مى‌كنم و با آن براى گوسفندانم برگ مى‌تكانم، و نيازهاى ديگرى هم براى من در آن هست

قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَىٰ (19)

گفت: آن را بينداز اى موسى

فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَىٰ (20)

پس آن را انداخت و ناگاه مارى شد كه به سرعت مى‌خزيد

قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ ۖ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَىٰ (21)

گفت: آن را بگير و مترس، به زودى آن را به صورت اولش باز مى‌گردانيم

وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَىٰ جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَىٰ (22)

و دست خويش در بغل كن، تا بى‌هيچ گزندى [به عنوان‌] معجزه‌اى ديگر سفيد [و درخشان‌] بيرون آيد

لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى (23)

تا پاره‌اى از آيات بزرگ‌تر خود را به تو نشان دهيم

اذْهَبْ إِلَىٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَىٰ (24)

به سوى فرعون برو كه او طغيان كرده است

قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي (25)

گفت: پروردگارا! سينه‌ام را وسعت بخش

وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي (26)

و كارم را برايم آسان ساز

وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي (27)

و گره از زبانم بگشاى

يَفْقَهُوا قَوْلِي (28)

تا سخنم را دريابند

وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي (29)

و براى من دستيارى از كسانم قرار ده

هَارُونَ أَخِي (30)

هارون برادرم را

اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي (31)

پشت من را بدو محكم كن

وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي (32)

و او را در كارم شريك ساز

كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا (33)

تا تو را فراوان تسبيح گوييم

وَنَذْكُرَكَ كَثِيرًا (34)

و تو را بسيار ياد كنيم

إِنَّكَ كُنْتَ بِنَا بَصِيرًا (35)

بى‌ترديد تو بر حال ما ناظر بوده‌اى

قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَىٰ (36)

گفت: اى موسى! خواسته‌ات به تو داده شد

وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَىٰ (37)

و البته يك بار ديگر هم بر تو عنايت كرديم

إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَىٰ أُمِّكَ مَا يُوحَىٰ (38)

آن‌گاه كه به مادرت آنچه وحى شد وحى كرديم

أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَعَدُوٌّ لَهُ ۚ وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَىٰ عَيْنِي (39)

كه او را در صندوقى بنه، و آن را به دريا بيفكن تا دريا او را به ساحل اندازد و دشمن من و دشمن وى او را برگيرد. و بر تو از جانب خود مهرى [در دل‌ها] افكندم تا زير نظر من پرورش يابى

إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَىٰ مَنْ يَكْفُلُهُ ۖ فَرَجَعْنَاكَ إِلَىٰ أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ ۚ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا ۚ فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَىٰ قَدَرٍ يَا مُوسَىٰ (40)

آن‌گاه كه خواهرت [در پى صندوق تو] راه مى‌رفت و مى‌گفت: آيا كسى را به شما نشان دهم كه سرپرستى او را عهده دار شود؟ پس تو را به آغوش مادرت بازگردانديم تا چشمش روشن شود و اندوه نخورد، و شخصى [از فرعونيان‌] را كشتى و ما تو را از اندوه رهانيديم، و بارها ت

وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي (41)

و تو را براى خود پروردم

اذْهَبْ أَنْتَ وَأَخُوكَ بِآيَاتِي وَلَا تَنِيَا فِي ذِكْرِي (42)

اينك تو و برادرت با آيات من برويد و در ياد من سستى مكنيد

اذْهَبَا إِلَىٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَىٰ (43)

به سوى فرعون برويد كه او به سركشى برخاسته است

فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَىٰ (44)

و با او سخنى نرم گوييد، شايد پند گيرد يا بترسد

قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَنْ يَفْرُطَ عَلَيْنَا أَوْ أَنْ يَطْغَىٰ (45)

گفتند: پروردگارا! ما مى‌ترسيم كه بر ما پيشدستى كند يا سر به طغيان بردارد

قَالَ لَا تَخَافَا ۖ إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَىٰ (46)

گفت: مترسيد، من همراه شما هستم، مى‌شنوم و مى‌بينم

فَأْتِيَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ ۖ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَالسَّلَامُ عَلَىٰ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَىٰ (47)

پس نزد او بياييد [من آنجا حاضرم‌] و بگوييد: ما دو فرستاده‌ى پروردگار توييم، پس بنى اسرائيل را با ما بفرست و آزارشان مده، همانا ما براى تو از سوى پروردگارت معجزه‌اى آورده‌ايم، و درود بر آن كس كه از هدايت پيروى كند

إِنَّا قَدْ أُوحِيَ إِلَيْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَىٰ مَنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ (48)

همانا به ما وحى شده كه عذاب بر كسى است كه تكذيب كند و روى گرداند

قَالَ فَمَنْ رَبُّكُمَا يَا مُوسَىٰ (49)

فرعون گفت: پروردگار شما دو نفر كيست اى موسى!

قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَىٰ كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ (50)

گفت: پروردگار ما كسى است كه آفرينش هر چيزى را به او عطا كرده سپس هدايتش نموده است

قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَىٰ (51)

گفت: پس سرنوشت مردمان نخستين كه [ايمان نياوردند] چه مى‌شود

قَالَ عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي فِي كِتَابٍ ۖ لَا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنْسَى (52)

گفت: علم آن در كتابى نزد پروردگار من است. پروردگارم نه دچار خطا مى‌شود و نه فراموش مى‌كند

الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْ نَبَاتٍ شَتَّىٰ (53)

خدايى كه زمين را برايتان آسايشگاه قرار داد و براى شما در آن راه‌ها كشيد و از آسمان آبى فرستاد، پس با آن انواع مختلف از روييدنى‌ها را بيرون آورديم

كُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَىٰ (54)

بخوريد و دام‌هايتان را بچرانيد كه قطعا در اين‌ها عاقلان را نشانه‌هايى [عبرت آور] است

۞ مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَىٰ (55)

شما را از زمين آفريديم و [با مرگ‌] در آن بازتان مى‌گردانيم و بار ديگر از آن بيرونتان مى‌آوريم

وَلَقَدْ أَرَيْنَاهُ آيَاتِنَا كُلَّهَا فَكَذَّبَ وَأَبَىٰ (56)

البته ما همه آيات خود را به او [فرعون‌] نشان داديم ولى او آنها را تكذيب كرد و سر باز زد

قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَىٰ (57)

گفت: آيا نزد ما آمده‌اى تا ما را با سحر خود از ديارمان بيرون كنى اى موسى!

فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ مَوْعِدًا لَا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلَا أَنْتَ مَكَانًا سُوًى (58)

ما هم قطعا براى تو جادويى مانند آن مى‌آوريم پس ميان ما و خودت محل قرارى بگذار كه نه ما آن را خلاف كنيم و نه تو، آن هم در زمينى هموار

قَالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَأَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى (59)

گفت: موعد شما روز جشن باشد كه مردم پيش از ظهر گردآورده مى‌شوند

فَتَوَلَّىٰ فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتَىٰ (60)

پس فرعون برگشت و تمام شگرد خود را گرد آورد، سپس باز آمد

قَالَ لَهُمْ مُوسَىٰ وَيْلَكُمْ لَا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِبًا فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذَابٍ ۖ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَىٰ (61)

موسى به آنان گفت: واى بر شما! بر خدا دروغ نبنديد كه خدا شما را با عذابى [سخت‌] هلاك مى‌كند. و هر كه دروغ سازد بى‌ترديد نوميد و زيانكار شده است

فَتَنَازَعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَىٰ (62)

پس [ساحران‌] ميان خود در باره‌ى كارشان اختلاف پيدا كردند و به نجوا پرداختند

قَالُوا إِنْ هَٰذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَنْ يُخْرِجَاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَىٰ (63)

[فرعونيان‌] گفتند: قطعا اين دو تن ساحرند و مى‌خواهند شما را با سحر خود از ديارتان بيرون كنند و آيين والاى شما را براندازند

فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا ۚ وَقَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَىٰ (64)

پس شگردهاى خود را فراهم آوريد و در يك صف پيش آييد كه بى‌ترديد امروز هر كه فايق آيد رستگار شده است

قَالُوا يَا مُوسَىٰ إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَإِمَّا أَنْ نَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَىٰ (65)

[ساحران‌] گفتند: اى موسى! يا تو مى‌افكنى يا ما اولين كسى باشيم كه مى‌افكند

قَالَ بَلْ أَلْقُوا ۖ فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَىٰ (66)

گفت: [نه‌] بلكه شما بيندازيد. پس ناگاه ريسمان‌ها و چوبدستى‌هايشان از جادوى آنان چنان به نظر او آمد كه آنها به شتاب مى‌خزند

فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسَىٰ (67)

و موسى در خود احساس ترس كرد

قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلَىٰ (68)

گفتيم: مترس كه تو حتما برترى

وَأَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا ۖ إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ ۖ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَىٰ (69)

و آنچه در دست راست دارى بينداز تا هر چه را ساخته‌اند ببلعد، [زيرا] آنچه آنها ساخته‌اند صرفا ترفند جادوگر است و جادوگر هر جا رود رستگار نمى‌شود

فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّدًا قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَىٰ (70)

پس ساحران به سجده افتادند [و] گفتند: به پروردگار موسى و هارون ايمان آورديم

قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ ۖ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ ۖ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَىٰ (71)

[فرعون‌] گفت: آيا پيش از آن كه به شما اذن دهم به او ايمان آورديد؟ قطعا او بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است. پس حتما دست‌ها و پاهايتان را مخالف [يكديگر از چپ و راست‌] قطع مى‌كنم و يقينا شما را بر تنه‌هاى نخل دار مى‌زنم و خوب خواهيد دانست كيفر كدام

قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَىٰ مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا ۖ فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ ۖ إِنَّمَا تَقْضِي هَٰذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا (72)

گفتند: ما هرگز تو را بر آن نشانه‌هاى روشنى كه براى ما آمده و بر آن كس كه ما را پديد آورده ترجيح نخواهيم داد، پس هر حكمى كه مى‌خواهى بكن، تو فقط در اين زندگى دنيا حكم مى‌رانى

إِنَّا آمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ ۗ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ (73)

ما به پروردگار خويش ايمان آورديم تا از گناهان ما و اين سحرى كه بر ما تحميل كردى در گذرد، و خداوند بهتر و پايدارتر است

إِنَّهُ مَنْ يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَىٰ (74)

[زيرا] هر كه گنهكار به پيشگاه پروردگارش درآيد، بى‌ترديد او را جهنم است كه در آن نه بميرد و نه زندگى يابد

وَمَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولَٰئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَىٰ (75)

و هر كه با ايمان نزد وى آيد و اعمال صالح كرده باشد، چنين كسانى برايشان درجات والا خواهد بود

جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ وَذَٰلِكَ جَزَاءُ مَنْ تَزَكَّىٰ (76)

بهشت‌هاى جاويدى كه از پاى درختانش نهرها جارى است كه در آن جاودانه باشند، و اين پاداش كسى است كه پاكى بجويد

وَلَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا لَا تَخَافُ دَرَكًا وَلَا تَخْشَىٰ (77)

و همانا به موسى وحى كرديم كه بندگانم را شبانه روانه كن و راهى خشك در دريا براى آنان باز كن كه نه از تعقيب دشمن خواهى ترسيد و نه [از غرق شدن‌] مى‌هراسى

فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُمْ مِنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُمْ (78)

[پس‌] فرعون با لشكريانش از پى آنها رفتند و موجى از دريا كه بر آنها افتاد، آنها را فرا گرفت

وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَىٰ (79)

و فرعون قوم خود را گمراه كرد و به جايى نرسانيد

يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ قَدْ أَنْجَيْنَاكُمْ مِنْ عَدُوِّكُمْ وَوَاعَدْنَاكُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَيْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَىٰ (80)

اى بنى اسرائيل! به حقيقت ما شما را از دشمنتان رهانيديم و با شما در كنار راست كوه طور [براى نزول تورات‌] وعده كرديم و بر شما منّ و سلوى فرستاديم

كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي ۖ وَمَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَىٰ (81)

از پاكيزه‌هاى آنچه روزيتان كرده‌ايم بخوريد و در آن سركشى نكنيد كه خشم من بر شما فرود آيد و هر كه خشم من بر او فرود آيد قطعا سقوط كرده است

وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَىٰ (82)

و بى‌ترديد من آمرزگار كسى هستم كه توبه كند و ايمان آورد و كار نيكو كند و آن‌گاه به راه [راست‌] آيد

۞ وَمَا أَعْجَلَكَ عَنْ قَوْمِكَ يَا مُوسَىٰ (83)

و اى موسى! چه چيز موجب شد تو جلوتر از قومت [به وعده‌گاه‌] بشتابى

قَالَ هُمْ أُولَاءِ عَلَىٰ أَثَرِي وَعَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَىٰ (84)

گفت: اينك آنها پشت سر منند، و من به حضورت شتافتم- اى پروردگار من- تا خشنود شوى

قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ (85)

فرمود: ما از پس تو قومت را امتحان كرديم و سامرى آنها را گمراه كرد

فَرَجَعَ مُوسَىٰ إِلَىٰ قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا ۚ قَالَ يَا قَوْمِ أَلَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْدًا حَسَنًا ۚ أَفَطَالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِي (86)

پس موسى خشمگين و اندوهناك به سوى قوم خود بازگشت و گفت: اى قوم من! آيا پروردگارتان به شما وعده‌ى نيكو نداده بود؟ آيا مدت [درنگ من در كوه طور] بر شما طولانى شد؟ يا خواستيد خشمى از پروردگارتان بر شما فرود آيد كه وعده‌ى مرا خلاف كرديد

قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَٰكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَٰلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ (87)

گفتند: ما به اختيار خود وعده‌ى تو را خلاف نكرديم، ولى محموله‌هايى از زيور آلات قوم [فرعون‌] را بر دوش ما نهادند پس آنها را [در كوره‌ى آتش‌] انداختيم و سامرى نيز [آنچه دانست‌] انداخت

فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَٰذَا إِلَٰهُكُمْ وَإِلَٰهُ مُوسَىٰ فَنَسِيَ (88)

پس براى آنان پيكر گوساله‌اى ساخت كه صداى گاو داشت، پس [او و پيروانش‌] گفتند: خداى شما و خداى موسى همين است كه فراموش كرد

أَفَلَا يَرَوْنَ أَلَّا يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلًا وَلَا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا (89)

مگر نمى‌بينند كه [گوساله‌] پاسخ آنها را بر نمى‌گرداند و به حالشان سود و زيانى ندارد

وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِنْ قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ ۖ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَٰنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي (90)

و پيش از آن هارون نيز با تأكيد به آنها گفته بود: اى قوم من! جز اين نيست كه شما با اين گوساله امتحان شده‌ايد و بى‌ترديد پروردگار حقيقى شما خداى رحمان است، پس پيرو من باشيد و فرمان مرا اطاعت كنيد

قَالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عَاكِفِينَ حَتَّىٰ يَرْجِعَ إِلَيْنَا مُوسَىٰ (91)

گفتند: ما همچنان بر پرستش آن خواهيم بود تا موسى به نزد ما بازگردد

قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا (92)

موسى گفت: اى هارون! وقتى ديدى آنها گمراه شدند چه چيز مانع تو شد

أَلَّا تَتَّبِعَنِ ۖ أَفَعَصَيْتَ أَمْرِي (93)

كه از من پيروى نكنى؟ آيا امر مرا نافرمانى كردى

قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي ۖ إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي (94)

گفت: اى پسر مادرم! ريش و سر مرا مگير، من از آن ترسيدم كه بگويى ميان بنى اسرائيل تفرقه انداختى و سخنم را رعايت نكردى

قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يَا سَامِرِيُّ (95)

گفت: اى سامرى! اين چه كارى بود كه كردى

قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَٰلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي (96)

گفت: من چيزى ديدم كه آنها نديدند، پس مشتى از ردّ پاى فرستاده [خدا، جبرئيل‌] برداشتم و آن را [در آتش‌] انداختم و نفس من اين گونه برايم بياراست

قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ ۖ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ ۖ وَانْظُرْ إِلَىٰ إِلَٰهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا ۖ لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا (97)

گفت: پس دور شو كه تو تا زنده هستى بايد [چنان مريض شوى كه‌] هر كس به تو نزديك شود] بگويى به من دست نزنيد! و تو را وعده‌گاه [عذابى‌] است كه هرگز در مورد آن با تو تخلف نشود، و [اينك‌] به آن معبودى كه در عبادتش بودى بنگر كه آن را مى‌سوزانيم سپس [خاكستر]

إِنَّمَا إِلَٰهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا (98)

معبود شما تنها آن خدايى است كه جز او معبودى نيست و علم او همه چيز را در بر گرفته است

كَذَٰلِكَ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَاءِ مَا قَدْ سَبَقَ ۚ وَقَدْ آتَيْنَاكَ مِنْ لَدُنَّا ذِكْرًا (99)

اين گونه از اخبار مهم گذشته بر تو حكايت مى‌كنيم، و همانا از طرف خود به تو [در قرآن‌] ذكرى داده‌ايم

مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وِزْرًا (100)

هر كس از آن روى برتابد، روز قيامت بار گناهى بر دوش مى‌كشد

خَالِدِينَ فِيهِ ۖ وَسَاءَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حِمْلًا (101)

پيوسته در آن حال مى‌مانند، و بد بارى در روز قيامت خواهند داشت

يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ ۚ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقًا (102)

روزى كه در صور دميده شود، و آن روز مجرمان را با چشم كبود محشور مى‌كنيم

يَتَخَافَتُونَ بَيْنَهُمْ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا (103)

ميان خود آهسته با هم مى‌گويند: شما در دنيا جز ده روز به سر نبرده‌ايد

نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ إِذْ يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً إِنْ لَبِثْتُمْ إِلَّا يَوْمًا (104)

ما داناتريم به آنچه مى‌گويند آن‌گاه كه رهيافته‌ترين آنها مى‌گويد: فقط يك روز مانده‌ايد

وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ يَنْسِفُهَا رَبِّي نَسْفًا (105)

و از تو در باره‌ى كوه‌ها مى‌پرسند. بگو: پروردگارم آنها را [در قيامت‌]، به طور كامل از هم مى‌پاشد

فَيَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا (106)

پس آنها را به صورت باير و هموار وا مى‌گذارد

لَا تَرَىٰ فِيهَا عِوَجًا وَلَا أَمْتًا (107)

كه در آن نه پستى بينى و نه بلندى

يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لَا عِوَجَ لَهُ ۖ وَخَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَٰنِ فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا (108)

در آن روز مردم از پى آن منادى [الهى‌] بدون تخطى، حركت مى‌كنند، و صداها در مقابل خداى رحمان خاشع مى‌گردد، و جز صداى آهسته [و زير لب‌] چيزى نمى‌شنوى

يَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَٰنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا (109)

آن روز شفاعت بى‌فايده است، مگر [شفاعت‌] آن كس كه خداى رحمان به او اذن دهد و از گفته او راضى باشد

يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا (110)

خداوند آينده و گذشته‌شان را مى‌داند و آنان به او احاطه علمى ندارند

۞ وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ ۖ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا (111)

و در آن روز چهره‌ها در برابر [خداى‌] زنده‌ى پاينده خاضع شوند و هر كه بار ستم برداشت مأيوس و زيانكار گردد

وَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا يَخَافُ ظُلْمًا وَلَا هَضْمًا (112)

و هر كس كارهاى شايسته به جا آورد در حالى كه مؤمن باشد، نه از ستمى مى‌هراسد و نه از پايمال شدن

وَكَذَٰلِكَ أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا وَصَرَّفْنَا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْرًا (113)

و اين گونه آن را قرآنى عربى نازل كرديم و در آن از انواع هشدارها سخن آورديم، شايد تقوا پيش گيرند يا پندى براى آنها پديد آرد

فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ ۗ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَىٰ إِلَيْكَ وَحْيُهُ ۖ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا (114)

پس بلند مرتبه است خدا آن فرمانرواى كه حق و در خواندن قرآن پيش از آن كه وحى آن بر تو پايان يابد شتاب مكن، و بگو: پروردگارا! بر دانشم بيفزاى

وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَىٰ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا (115)

و ما از پيش با آدم پيمان بستيم، ولى فراموش كرد و ما براى او عزمى [راسخ‌] نيافتيم

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَىٰ (116)

و چون به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده كنيد. پس [همه‌] سجده كردند جز ابليس كه ابا كرد

فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَٰذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَىٰ (117)

سپس گفتيم: اى آدم! بى‌گمان، اين براى تو و همسرت دشمنى [خطرناك‌] است، زنهار تا شما را از بهشت به در نكند كه تيره‌بخت شوى

إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَىٰ (118)

همانا تو را [در آن جا اين نعمت‌] است كه نه گرسنه شوى و نه برهنه مانى

وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِيهَا وَلَا تَضْحَىٰ (119)

و هم اين كه در آن جا نه تشنه مى‌شوى و نه آفتاب زده

فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَىٰ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَىٰ (120)

پس شيطان او را وسوسه كرد، گفت: اى آدم! آيا تو را به درخت جاودانگى و فرمانروايى بى‌زوال راه بنمايم

فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ ۚ وَعَصَىٰ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَىٰ (121)

آن‌گاه از آن درخت خوردند و برهنگى آنان برايشان نمايان شد و چسبانيدن برگ‌هاى بهشت را بر خود آغاز كردند، و [اين گونه‌] آدم پروردگار خود را عصيان كرد و بيراهه رفت

ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَىٰ (122)

سپس پروردگارش او را برگزيد و بر او ببخشود و هدايتش كرد

قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا ۖ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَىٰ (123)

گفت: هر دو از آن جا پايين رويد كه دشمن يكديگر خواهيد بود. پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى برسد، هر كس از راهنمايى من پيروى كند نه گمراه مى‌شود و نه تيره‌بخت

وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَىٰ (124)

و هر كه از ياد من روى بگرداند، بى‌ترديد زندگى سختى خواهد داشت و روز رستاخيز نابينا محشورش مى‌كنيم

قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَىٰ وَقَدْ كُنْتُ بَصِيرًا (125)

مى‌گويد: پروردگارا! چرا مرا نابينا محشور كردى حال آن كه بينا بودم

قَالَ كَذَٰلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا ۖ وَكَذَٰلِكَ الْيَوْمَ تُنْسَىٰ (126)

مى‌فرمايد: بدين‌سان بود كه آيات ما به تو رسيد ولى آنها را فراموش كردى و همان گونه امروز فراموش مى‌شوى

وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِنْ بِآيَاتِ رَبِّهِ ۚ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَىٰ (127)

و بدين‌سان هر كه را زياده‌روى كرده و به آيات پروردگارش ايمان نياورده است سزا مى‌دهيم، و قطعا عذاب آخرت سخت‌تر و پايدارتر است

أَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاكِنِهِمْ ۖ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِأُولِي النُّهَىٰ (128)

آيا به ايشان راه ننمود كه چه بسيار مردمى را پيش از آنها هلاك نموديم كه اينك در خانه‌هاى آنها راه مى‌روند؟ به راستى براى خردمندان در اين امر عبرت‌هاست

وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى (129)

و اگر از جانب پروردگارت سخنى [مبنى بر مهلت‌] نگذشته بود و سر رسيدى معين در كار نبود، حتما [عذاب‌] بر آنها [در همين دنيا] لازم مى‌شد

فَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا ۖ وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَىٰ (130)

پس بر آنچه مى‌گويند صبور باش، و پيش از طلوع آفتاب و قبل از غروب آن پروردگارت را تسبيح گوى، و از ساعات شب و حوالى روز به نيايش پرداز، باشد كه [از الطاف الهى‌] خشنود گردى

وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ ۚ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ (131)

و زنهار چشم مدوز به آنچه از زينت زندگى دنيا به گروهى از آنان داده‌ايم، تا آنها را در آن امتحان كنيم، و روزى پروردگار تو بهتر و پايدارتر است

وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا ۖ لَا نَسْأَلُكَ رِزْقًا ۖ نَحْنُ نَرْزُقُكَ ۗ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَىٰ (132)

و كسان خود را به نماز فرمان ده و بر آن پافشارى كن. از تو روزى نمى‌خواهيم، ما [خود] به تو روزى مى‌دهيم، و عاقبت [خير] از براى پرهيزكارى است

وَقَالُوا لَوْلَا يَأْتِينَا بِآيَةٍ مِنْ رَبِّهِ ۚ أَوَلَمْ تَأْتِهِمْ بَيِّنَةُ مَا فِي الصُّحُفِ الْأُولَىٰ (133)

و گفتند: چرا از جانب پروردگارش معجزه‌اى براى ما نمى‌آورد؟ آيا دليل روشنى كه در كتاب‌هاى پيشين است براى آنها نيامده است

وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُمْ بِعَذَابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَىٰ (134)

و اگر ما پيش از اين به عذابى هلاكشان مى‌كرديم، قطعا مى‌گفتند: پروردگارا! چرا پيامبرى به سوى ما نفرستادى تا پيش از آن كه به خوارى و رسوايى افتيم از آيات تو پيروى كنيم

قُلْ كُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا ۖ فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِيِّ وَمَنِ اهْتَدَىٰ (135)

بگو: همگى در انتظاريم، پس منتظر باشيد. زودا كه بدانيد رهروان راه راست كيانند و هدايت يافتگان كدامند